
متولد 1341از مشهد و فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه آزاد اسلامی است. فعالیت سینمایی را از سال 1376 با مجموعه تلویزیونی «آقای کفایت» آغاز کرد. او علاوه بر کارگردانی، به نویسندگی و تدوینگری نیز مشغول است. از جمله فیلم هایی که وی کارگردانی کرده است می توان به چوری(1379)، قناری(1381)، سبیل مردونه(1386)، به کبودی یاس(1387) و شور شیرین(1388) اشاره کرد.
جواد اردکانی کارگردان موفق سینما و تلویزیون در گفت و گو با خبرنگار سراج24 به سوالات ما پیرامون نقش و جایگاه سینمای انقلاب پاسخ داده است.
سراج24: وضعیت سینمای انقلاب را پس از انقلاب چطور می بینید؟ آیا به نقاط ایده آل در سینما رسیده ایم؟
بعد از گذشت سی و چند سال از پیروزی انقلاب، باید سینمای را آسیب شناسی کرد. بیان مسایل به شکل کلی باعث می شود که همان حرفهایی که قبلا هم گفته شده و همه می دانند تکرار شود بدون آنکه قدم تازه ای برای شناخت یا حل مشکل برداشته شود. من از مراکزی که می توانند کار پژوهشی کنند توقع دارم حرف های جدیدی استخراج کنند تا بتوانیم با یک جمع بندی دقیق وارد گود شویم.
اولین سوالی که مطرح می شود این است که سینمای انقلاب یعنی چه؟ منظور از معنای سینمای انقلاب از منظر بنده یا دوستان منتقد و فیلمسازان نیست، بلکه باید ببینیم سینمای انقلاب از دیدگاه کلان فرهنگی نظام که باید توسط مدیران فرهنگی عملیاتی و توسط مراکز نظارتی باید پیگری شود، بر اساس کدام سند، قانون و حرف مبنایی تعریف شده است. اگر طی سالیان اخیر به سینمای انقلاب و یا هر عنوان دیگری رجوع کنیم، درخواهیم یافت که متاسفانه هیچ مرجعی وجود ندارد که افرادی که می خواهند در این حوزه کار کنند به سراغ آن بروند و برای نمونه متوجه شوند که تعریف سینمای انقلاب از منظر نظام این است و اگر فرد وارد این حوزه شود از این حمایت ها برخوردار می شود و باید این مسیر را طی کند.
زمانی هم که به سینمای انقلاب سلیقه ای نگاه می شود با تغییر مدیران فرهنگی سلیقه ها و تعاریف عوض می شوند. بعنوان مثال فیلمی که توسط دولت تولید شده، در یک دوره جشنواره فجر یکی از جوایز سیمرغ زرین بهترین فیلم از نگاه ملی را هم دریافت می کند، همان فیلم توسط مدیریت بعدی توقیف می شود. حالا یا مدیریت قبلی اشتباه کرده یا مدیریت بعدی اما هیچوقت هم مشخص نمی شود که در این تغییر مدیریت ها کدام یکی درست رفتار کرده اند و کدام یکی اشتباه. و همچنان برای فیلمساز این سوال باقی می ماند که سینمای انقلاب یعنی چی؟ من اگر بروم فیلم طنز بسازم وارد سینمای انقلاب شده ام (چون مثلا نیاز امروز کشور فیلم طنز است و تاکید رهبری این است که بر آثار طنز همت گمارده شود) یا اینکه اگر من فیلم دفاع مقدس بسازم در مسیر سینمای انقلاب حرکت کرده ام؟ من برای اینکه در مسیر انقلاب باشم باید برای دستاوردهای نظام فیلم بسازم یا فیلمی تولید کنم که روحیه امید را تقویت می کند؟ یا همه اینها با هم در راستای اهداف انقلاب و سینمای انقلاب هستند.
همه اینها می تواند باشد اما هیچ مرجعی وجود ندارد که تعریفی از سینمای انقلاب بعنوان یک سند بالادستی ارائه دهد تا هم تکلیف مدیران فرهنگی روشن باشد و هم تکلیف نهادهای نظارتی و هنرمندان و تولید کنندگان.
من فکر می کنم سلیقه ای شدن کارها متاسفانه اولین فاکتوری است که بیشترین آسیب را به صنعت سینما (فارغ از این که تا چه اندازه رویکردش انقلابی هست یا نیست) زده است .
سراج24: به نظر شما وظیفه تعریف سینمای انقلاب برعهده چه کسی است؟ آیا وزارت ارشاد مرجع خوبی برای این امر است؟
اصلا در حوزه های فرهنگی ارائه تعاریف مبنایی نباید با نهادهای دولتی باشد. چون نهاد دولتی یعنی یک وازرتخانه ای که می خواهد در دوره ای 4 ساله کارهایی بکند که در طول دوران مدیریتی شان دیده شود و بیلان کار بدهند. درنتیجه کارهایی مبنایی فرهنگی کارهایی نیست که در این زمانبندی ها قابل انجام باشد.
مثلا شورایعالی انقلاب فرهنگی یکی از این نهادهایی است که بایستی این کارها را طی این سال ها انجام می داده. یعنی تعریف را معلوم و هدفگذاری ها را مشخص می کرده و ان پازل بزرگ فرهنگی را مثلا50 ساله باید به ان می رسیدیم را ترسیم می کرده و بعد از آن ما هر قطعه این پازل را مثلا ده، پنج یا حتی دوساله تکمیل می کردیم. طی سالهای مختلف به جلو می رفتیم و همه هم می دانستیم که به چه سمتی حرکت می کردیم اما متاسفانه جاهایی مثل شورایعالی انقلاب فرهنگی بسیار خنثی و انفعالی عمل کرده اند و جایگاه خودشان را انگونه که شایسته بوده یا دریافت نکرده اند یا موفق نبوده اند به وظیفه شان عمل نمایند.
اگر به این سوال پاسخ داده نشود این ابهام و بلاتکلیفی باقی می ماند کما اینکه تا کنون نیز باقی مانده است و سینمای انقلاب در عمل تبدیل شده به بهانه ای برای منِ تهیه کننده، کارگردان، تولید کننده و فیلمساز که طرحی بدهم با شعارهای فرهنگی و انقلابی یک بودجه دولتی بگیرم و بخشی اش را در تولید خرج کنم و بخش دیگری را در جیبم بگذارم و سرانجام هم مشخص نشود تاثیر فرهنگی اثری که ساخته ام چه شده است!
همه این پروژه ها مقدمه ای دارد که در آن همه چیز را به سینمای انقلاب و فرمایشات مقام معظم رهبری و نکات ارزشی وصل کرده اند اما در بسیاری از این موارد هیچ تناسبی بین خروجی پروژه و مقدمه ای که گفتم وجود ندارد و هیچ کس هم یقه آنها را نمی گیرد و بعد همان کارگردان و تهیه کننده همین روال را تکرار می کنند و متاسفانه پول بیت المالی به هدر می رود.
اینها اشکالاتی است که در ساختارها وجود دارد و ما همیشه به تزیین مسایل سطحی می پردازیم در حالی که تا این ساختار فرهنگی بر فضای فرهنگی کور حاکم است، تا زمانی که مدیریت بخش فرهنگ با دولتهایی است که عمرهای کوتاهی دارند و سیاست گذاری های کلان و برنامه ریزی های کلان وجود ندارد که مدیران فرهنگی مجبور باشند در ان چارچول تعریف شده عمل کنند و کار یکدیگر را ادامه بدهند، متاسفانه سینمای انقلاب و یا هر عنوان دیگری از این دست، تنها در حد یک شعار باقی می ماند.